داوود موزیک - آفلاین
  قوانین
  مطالب آموزشی
  آکوردها
  درباره ما
  قیمت ها
  تماس با ما
  راهنما

تنفس صحیح با حالت صحیح بدن رابطۀ مستقیم دارد

اگر چه بیشترین مشکلاتی که هنرجویان رشتۀ آواز با آن دست به گریبان هستند و پیشرفت آنها را مشکل و یا متوقف می‌کنند، به چگونگی و کیفیت تنفس بازمی‌گردد.
اما بیشتر آموزگاران آواز به اهمیت آن توجه ندارند. متاسفانه آنها یا از پرداختن به آن به دلایل گوناگون کناره می‌گیرند و یا بطور جدی به این مبحث نمی پردازند.
در تولید صدا ما با یک تغییر و تبدیل انرژی در بدن روبرو هستیم. هوا به عنوان یک انرژی اجتناب ناپذیر برای سوخت و ساز بدن (متابولیسم)، به هنگام سخن گفتن یا خواندن آواز به انرژی صوتی تبدیل می‌شود. بدون هوا صدا تولید نمی شود. بنابراین پر بی راهه نیست چنانچه تصور کنیم که تولید صدا با کیفیت تنفس و چگونگی استفاده از آن رابطۀ مستقیم دارد و به تعبیری اساس سخن گفتن و یا آواز خواندن است. منظوراز تنفس صحیح تنفسی است که برای صدایی رسا یا خواندن آواز، کافی و مطلوب باشد؛ یعنی تنفسی که بدون زحمت و با کمترین تلاش ممکن بطور روان صورت پذیرد. تنها با تنفس صحیح است که رابطۀ مستقیم و سالم میان هوا و حنجره برای تولید صدایی رسا و کنترل‌شده با درونمایه‌ای قوی و پرطنین ایجاد می‌گردد. بی شک شمار کمی از هنرجویان از همان ابتدا بطور طبیعی بر تکنیک تنفسی مسلط هستند که برای خواندن آواز مناسب است و نزد بیشتر آنها اما یادگیری آن قبل از پرداختن به صدا ضروری است. از این رو به آموزگاران توصیه میکنم که پیش از پرداختن به تمرین های صوتی، ابتدا روش تنفس نوآموز را کنترل کنند.
تنفس صحیح، که‌ هر فرد سالم با آن به دنیا می آید و بطور معمول در سنین کودکی بطورغریزی بر آن مسلط است، در نزد بیشتر بزرگسالان تنها هنگام خواب – وقتی که بدن کاملا راحت و آرام است – دوباره بطوراتوماتیک عمل میکند. به دلیل استرس و روش زندگی ناسالم و کمبود حرکت و به دنبال آن، از دست رفتن نیرو و انرژی طبیعی ماهیچه های بدن و تحلیل رفتن یا کوتاه شدن آنها، جسم چالاک، پرتحرک و متعادل کودکی به تدریج تبدیل به جسمی پر از تنش و نامتعادل در بزرگسالی می‌شود. این تغییرات همزمان و گام به گام با تغییر در روش تنفس و محدود شدن آن روی می‌دهد. در حقیقت این دو علت و معلول یکدیگرند و زنجیروار در بدن پیشرفت می‌کنند. به این دلیل نزد بیشتر بزرگسالان تنفس صحیح وعمیق جای خود را به تنفسی کوتاه و سطحی در ناحیۀ شانه ها داده است. در این نوع تنفس هنگام دم شانه ها به سمت بالا- یعنی گوش‌ها – حرکت می‌کنند و هنگام بازدم به جای خود باز می‌گردند. این نوع تنفس، که نامناسب‌ترین روش تنفس برای خواندن آواز و نیز برای سلامتی است ، تنفس شانه‌ایSchulteratmung نامیده می شود. در تنفس شانه‌ای با تلاش و صرف انرژی زیاد کمترین مقدارهوا رد و بدل می‌شود. هنرجوی رشتۀ آواز بایستی در روند یادگیری، سعی در آزاد کردن دوبارۀ بدن و از بین بردن تنش‌های آن کند و دوباره تنفس عمیق و روان را بیاموزد. منظور از واژۀ‌ “عمیق” در اینجا همیشه کمیت نفس نیست بلکه در درجۀ نخست جایگاه نفس است که بایستی در عمق بدن قرارداشته باشد. کمیت – یا حجم هوای تنفس شده – بسته به زمانی که برای نفس کشیدن در متن آواز در اختیار است و یا به تعبیری ادای یک جملۀ موسیقایی، متغییر می‌باشد. برای ادای جمله‌های طولانی و با سرعت آهسته، زیاد و برای ادای جمله‌های کوتاه و با سرعت تند، کمتراست.
تنفس صحیح با حالت صحیح بدن رابطۀ مستقیم دارد. در این حالت انرژی در بدن بدون برخورد به مانع جریان می‌یابد. بنابر‌این در حالت صحیح، بدن برای تنفس مجبور به تلاش زیادی نیست و تنفس، راحت و روان انجام می‌گیرد. در حالت صحیح، بدن بدون تلاش و بکارگیری نیرو، افراشته است.
در حالت افراشته، بدن در حالی که صاف و‌‌ کشیده و متعادل است، سفت و بی تحرک نیست، به عبارتی الاستیک، نرم و ارتجاعی است. چانه آویخته به فک بالاست. سربالای قفسۀ سینه و درست در وسط شانه‌هاست، نه متمایل به جلو یا عقب، و نه متمایل به راست یا چپ است. ستون فقرات- بخصوص در ناحیه مهره‌های گردن کشیده است. شانه ها راحت، و به این خاطر دست‌ها سنگین و به دلیل نیروی جاذبه، به طرف زمین آویزان هستند. لگن خاصره در یک چرخش بسیار نامحسوس به گونه‌ای به طرف جلو متمایل است که از خمیدگی در ناحیۀ کمر کاسته شده و مهره‌ها دراین ناحیه نیز کشیده احساس می‌شوند. پاها صاف اما نه سفت بلکه درناحیه زانوها بسیارنرم و قابل تحرک باقی می‌مانند. به دنبال نرمی زانوها و کشیدگی مهره‌ها در ناحیۀ کمر، لگن خاصره سفت و محکم نگاه داشته شده نیست بلکه به ستون فقرات آویزان است. توازن بر روی‌ هر دوپا برقراراست و آنها بر روی ‌زمین باهم موازی و به اندازۀ لگن ‌ازهم فاصله دارند.
مسلما قرار دادن بدن در این حالت، در آغاز برای فردی که به حالت نادرست بدن خود عادت کرده باشد بسیار سخت و دشوارخواهد بود، اما در جریان تمرین‌های ورزشی مناسب، با آزاد شدن تدریجی بدن از تنش‌ها و بازیابی قدرت و اندازۀ طبیعی ماهیچه‌ها، حالت صحیح بدن به عادتی نو بدل گشته و جای‌عادت کهنه و نادرست می‌نشیند. در حالت صحیح سر نه راست نگاه داشته شده، بلکه سبک بر روی ستون مهره‌ها نشسته است، شانه‌ها آزاد و ستون مهره‌ها کشیده و الاستیک است و لگن خاصره نگاه داشته شده نیست بلکه آویخته به ستون فقرات است.

نفس ازدوبخش دم وبازدم تشکیل می‌شود. هنگام دم، هوا وارد بدن می‌گردد وهنگام بازدم دوباره ازبدن خارج می‌شود. سرعت تنفس بسته به فعالیت بدن تنظیم می‌گردد. بدن در فعالیت و تلاش با سرعت و هنگام آرامش آهسته و آرام تنفس میکند و حجم هوای تنفسی نیز بنا به درجۀ شدت فعالیت کم و زیاد می‌گردد. میان این دو نقطۀ مقابل هم، یعنی تلاش سخت و آرامش کامل، دستگاه تنفسی، با تغییرات و نوسانهای متفاوت، خود را با فعالیت بدن هماهنگ کرده و رسیدن اکسیژن کافی برای سوخت و ساز را فراهم می‌کند. فعالیت دستگاه تنفسی از مرکز تنفس که در بصل النخاع و پل مغزی قرار دارد کنترل می گردد.
خواندن یا سخن‌گفتن هنگام بازدم صورت می‌گیرد. بدون هوا، تارهای صوتی به ارتعاش درنیامده و در نتیجه صدایی تولید نخواهد شد. خواننده همزمان با دم وارد نقش آوازی حنجره میگردد و در حقیقت با آن ساز درون خود را سریع به حال آماده باش می آورد. تفاوت تنفس صحیح – که من آن را به دلیل مربوط بودن موضوع بحث به آواز، تنفس آوازی می‌نامم- با تنفس عادی در عامل زمان است. معمولا هنگام تنفس عادی عمل دم و بازدم بطوریکنواخت صورت می‌گیرد و پس از مکثی کوتاه عمل تنفس (دم و بازدم) تکرار می‌گردد. هنگام خواندن آواز اما معمولا دم سریع و بازدم آهسته می‌گردد، زیرا در طول آن یک جملۀ موسیقایی کوتاه یا طولانی نیز بایستی ادا شود. البته سریع بودن دم نیز نسبی است گاهی مطابق با احساسی که باید بیان گردد میتواند طولانی‌تر نیز باشد. برای مثال در یک قطعۀ دارماتیک، که میان جملات آن سکوت‌های طولانی نیز قرار دارد، زمانی را که خواننده برای دم بکار می‌گیرد با زمانی که در قطعات کلراتور در اختیار دارد و او را مجبور به کشیدن نفس با سرعت سریع میکند، متفاوت است.
ماهیچه‌های تنفسی به دو گروه تقسیم می‌شوند، ماهیچه های اصلی تنفسی و ماهیچه‌های کمکی. ماهیچه های اصلی تنفسی عبارتند از دیافراگم و ماهیچه های میان دنده‌ای. در تنفس عمیق و شدید ماهیچه های کمکی نیز به کار افتاده و به انجام تنفس یاری می‌رسانند. نام بردن این ماهیچه ها و عمیق شدن در آناتومی را در این زمینه ضروری نمی‌دانم. بی شک علاقه‌مندان به آناتومی در اینترنت اطلاعات کافی در این زمینه خواهند یافت. در این مقاله به آناتومی تا حد ضروری و مناسب با این بحث پرداخته می‌شود.
اصلی ترین ماهیچۀ تنفسی دیافراگم است که معمولا بدلیل روش اشتباه زندگی امروزی سست و تحرک آن محدود گردیده است. پس از آن ماهیچه های میان دنده‌ها مهم‌ترین ماهیچه هایی میباشند که درعمل تنفس بطور فعال سهیم هستند. علاوه برآنها ماهیچه‌های پشت، شکم، ماهیچه های ناحیۀ شانه و گلو نیز در تنفس عمیق به عنوان ماهیچه‌های کمکی نقش دارند. کوچکترین تنش اضافی در بدن و بخصوص در این نواحی بر روی کیفیت تنفس تاثیر گذاشته و ایجاد اختلال در شیوۀ روان و بدون تنش آن می‌کند. اختلال در تنفس استفاده از توانایی‌ها و پتانسیل صدا را تقلیل میدهد.
دیافراگم – بزرگترین ماهیچه بدن – مانند پرده‌ای فضای قفسه سینه را‌‌ ازفضای شکم جدا می‌کند. دیافراگم به ترتیب به زایدۀ خنجری، دنده‌های تحتانی و غضروف‌های آنها و تنۀ مهره‌های اول تا سوم کمری متصل است. فرم این ماهیچه در حالت انبساط گنبدی شکل است و در حالت انقباض به طرف پایین حرکت کرده و صاف می‌شود و در راه خود اندام‌های درون شکم را به پایین، جلو و پهلوهاهل داده و به این ترتیب باعث افزایش حجم قفسۀ سینه می‌گردد. در پی این افزایش حجم در شُش‌ها خلاء (فشار منفی) ایجاد شده و به دلیل این تفاوت فشار بافت اسفنجی شش‌ها که بوسیلۀ پرده ای دوجداره به قفسۀ سینه پیوسته است هوا را به درون خود می‌مکند. نیاز به یاد آوری است که نقش دیافراگم به طورمستقیم تحت کنترل انسان نیست بلکه این ماهیچه – مانند ماهیچۀ قلب- یا کار خود را به طور خودکار بی کم و کاست انجام میدهد، و یا به دلایلی – بعضا به خاطر سستی و تنبلی – انجام نمی دهد. هرگونه تلاش برای دسترسی مستقیم به آن بیهوده است. فونکسیون این ماهیچه را – درست مانند قلب – تنها به طور غیرمستقیم یعنی با حرکات حساب شده می توان تحریک کرد. قفسۀ سینه شامل 12 جفت دنده، جناق سینه و 12 مهرۀ پشت است. قلب و شش ها در قفسۀ سینه قرار دارند.

قفسۀ سینه تنها در قسمت تحتانی خود که دنده های پایینی از جلوآزاد و به جایی متصل نیستند، امکان افزایش حجم قابل ملاحظه دارد و درست در همین قسمت است که خواننده می‌تواند از نظر حجم بیشترین نفس را بگیرد. تنفسی که در قسمت بالای قفس سینه صورت می‌گیرد یعنی نفس شانه‌ای ، به دلیل محدود بودن امکان افزایش حجم در این ناحیۀ قفسۀ سینه، بسیار سطحی و کم است و داری انرژی کافی برای تولید صدایی با هستۀ قوی نیست.
در روند یادگیری خواننده در حقیقت کنترل بر تنفس را می آموزد. با تمرین های روزانه جایگاه تنفس خود را اصلاح کرده به عمق قفسۀ سینه انتقال میدهد. او علاوه بر یادگیری نفس گیری سریع و پر حجم، می آموزد که جریان بازدم را آهسته و یکنواخت گرداند. اگر هوای بازدم به هنگام خواندن آواز جریانی یکنواخت نداشته باشد خواننده مجبور خواهد شد که یا گلو را تنگ کند – که دراین صورت صدای تولید شده با فشار خواهد بود – یا برای تولید صدای پر انرژی از فشار بیش از حدِ هوا کمک بگیرد – چیزی که او را وادار به تنفس بیشتر با فواصل کوتاه و گاهی بی‌هنگام خواهد کرد. درهر دو روش صدمه زدن به صدا از پیش برنامه ریزی شده است. به تدریج حنجره سفت و سخت گردیده و حالت متحرک و چالاک خود را ازدست خواهد داد. پرتنش بودن و متحرک نبودن حنجره دلیلی است که بسیاری از دوستداران آواز ایرانی را در یادگیری این هنر ناامید می‌سازد.
همان گونه که اشاره شد حجم هوای تنفس شده بسته به فعالیت بدن، متفاوت است. هنگام خواندن آواز نیز خواننده بسته به طول جملۀ موسیقایی که باید ادا کند بطور خودکار حجم متفاوتی از هوا را تنفس میکند. بنابراین در کنار روش تنفس آرام و عمیق از نظر حجم Tiefe Atmung ، بایستی تنفس سریع و کم حجم Schnappatmung را نیز آموخت. پس از آموختن گونه‌های مختلف تنفس بایستی بدن را در انتخاب تنفس کوتاه یا بلند در متن موسیقی آزاد گذاشت. به تعبیری تسلط بر تنفس صحیح چنان در بدن خواننده نهادینه می‌گردد که بدن او بطور ناخودآگاه و خودکار متناسب با احساس نهفته در موسیقی و طول جمله، نفس می‌گیرد.


آموزش آواز

 

تنفس صحیح

 

آناتومی


به این مطلب چند ستاره می دهید؟
امتیاز: 5 از 5 - 3 رای

اشتراک گذاری :

بازدید: 79 بازدید
دسته بندی: مقاله آموزشی
منتشر شده توسط: داوود موزیک
  نسخه ساده ( AMP )
datePublished : 2021-01-02   21:53